خلاصه کتاب:
این داستان کوتاه در خصوص خاطراتی هست که من از کودکی تا به این سن، از پدر بزرگم که چند ماه پیش عمرش رو داد به شما نوشتم.
پیر مردی که از داشتن فهم و شعور، زبان زد بود.
البته نوهاش که من باشم، خیلی سعی میکردم مثل اون باشم، اما نمیشد.
- نام کتاب: شاه بابا
- ژانر: طنز
- نویسنده: نوه بویوک بآبآ
- صفحات: 29
- 1465 روز پيش
- ~Roya~
- 1,121 بازدید
- ۱ کامنت
خلاصه کتاب:
مردهها باهاش حرف میزنند و او آرزو میکند که خفه شوند.
ماری* همیشه متفاوت بود. او دوست داشت عادی باشد؛ اما میتوانست صدای ارواح را بشنود که این باعث
میشد، هرگز نتواند مانند دیگران باشد...
- نام کتاب: ماری هراس انگیز
- ژانر: فانتزی، یانگ ادالت
- نویسنده: S.A hunter
- صفحات: 147
- 1473 روز پيش
- ~Roya~
- 2,165 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
من صداهای متعددی میشنوم، سکوت و صدا!
دیوانهوار این چرخه ادامه داره.
نمیدونم این کلمات اهریمنی از کجا سرچشمه میگیره؛ ولی قطعا کسی پشت این پرده ایستاده؛
شاید یک نفر شاید هم چندین نفر!
"صدای شیطان رو حس کن! اون درون سرت نیست، درون رگته!(9101)"
- نام کتاب: زمزمه اهریمن
- ژانر: ترسناک
- نویسنده: ~HadeS~
- صفحات: 243
- 1475 روز پيش
- ~Roya~
- 4,279 بازدید
- ۱۱ کامنت
- 19 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان تراژدی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان طنز, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان مذهبی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب, ویژه رمان 98
خلاصه کتاب:
زمانی که سورن، از انتظار کشیدن برای جرعهای آرامش خسته شده بود، شخصی متفاوت از دوردستها پیدا میشود تا در عمارت بزرگ خانوادهی سورن کار کند. در همین منوال، او برادرش، پارهی تنش را از دست میدهد. بیرمقتر از همیشه، نمیداند با خانوادهی آسیبپذیرش چه کار کند؛ اما کسی در همین حوالی، به کمک او میشتابد.
- نام کتاب: عاجز از انتظار
- ژانر: اجتماعی، تراژدی
- نویسنده: آفسا
- صفحات: 402
- 1479 روز پيش
- ~Roya~
- 4,277 بازدید
- ۹ کامنت
خلاصه کتاب:
زندگی میگذرد؛ پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطرههای شیرین، همیشه چاشنی لبخندت میشوند، مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمان
هم که پر از حرف بود.
داستان ما از جایی شروع شد که مهاجرت من برایم خوشآیند شد. خوشآیند شد؛ چون با چهار نفر
درست شبیه خودم آشنا شدم. قرار بود تو قصه من و اون چهار نفر اتفاقات زیادی رقم بخوره،
اتفاقاتی که شروعشون از مدرسه بود!
- نام کتاب: خاطرات نوجوانی
- ژانر: اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 156
- 1481 روز پيش
- ~Roya~
- 2,273 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
من، گم شدهام!
درکوچه پس کوچههای خیالها و آرزوهایم
همه جا تاریک است.
من، ترسیدهام!
نه از تاریکی
که از صدای زمزمه دستهایم ترسیدهام.
تو را صدا میزنند!
- نام کتاب: سهراب من گمشده ام
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: Goli Pakseresht
- صفحات: 38
- 1483 روز پيش
- ~Roya~
- 707 بازدید
- ۱ کامنت
- 13 اسفند 1399
- 20:20
- دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان پلیسی, دانلود رمان جنایی, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان مافیایی, دانلود کتاب, دانلود کتاب جدید, ژانر عاشقانه, کتاب, ویژه رمان 98
خلاصه کتاب:
هیجان چه کم و چه زیادش کنار کسی که بیشتر از جونت دوست داری، هیچوقت خطرناک نیست!
حتی اگر منجر به مرگت بشه، برات خوشاینده. چون میدونی در حالی مردی که داشتی میجنگیدی!
این داستان، قصه مرگ و زندگیه. قصه انتقام یه پسر از پدرش و یه پسر بهخاطر پدرش.
و نکته مهم اینه که اونا توی این راه پر خطر تنها نیستن!
یه گروه هم عازم همین راهن، راهی که تهش معلوم نیست ولی مسیرش قشنگه.
یه گروه حرفهای آموزشدیده پلیس؛ در مقابل یک باند خلافکار فراری!
حال باید ببینیم این آدما برای انتقام گرفتن، با هم کار میکنن یا سد راه هم میشن!
و آخر این ماجرای خونین به کجا ختم میشه.
- نام کتاب: هیجان، خطر، مرگ
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 277
- 1485 روز پيش
- ~Roya~
- 3,397 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه دلنوشته آرزو مطار:
سوگند به عشقی که همچو شرارهای آتشین در دلم رخنه کرده است؛ من آمادهام تا همچو عقابی، پرواز را آغاز کنم. آغاز پروازی پرشور که با مهری ناگسستنی در آسمانها شروع
میشود!
سوقم میدهد به سوی پرواز. اوج گرفتن آسان است، لیک شروع سخت است! اما میدانی، ذوق رسیدن به آرزوهایم،
من حاضرم تا بیکرانها حتی بی بال پرواز کنم و عین افسانه ققنوس از بین بروم!
- نام کتاب: آرزو مطار
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: Hannaneh
- صفحات: 25
- 1487 روز پيش
- ~Roya~
- 786 بازدید
- ۶ کامنت
خلاصه کتاب:
نرگس که تمام هم و غم زندگیاش دفتر و کتاب هایش بود، سرنوشتش را به دست کسی میسپارد که در این راه ناخواسته، خط قرمز های زندگیاش که ناراحتی پدر و مادرش هست را نشانه میگیرد و تقدیرش طور دیگری رقم میخورد.
- نام کتاب: آشنای درد
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: متین
- صفحات: 58
- 1489 روز پيش
- ~Roya~
- 1,228 بازدید
- ۴ کامنت
خلاصه کتاب:
مقدمه:
سرانجام تو منجر به تاراج من شدی
و پایانِ تو شروعِ پایانِ من بود...
سایهی یک تیره ابر که باران چشمانم بود؛ بر روی صفحات کبود روزگار و خاطراتمان میبارید.
این تاراج، شروع یک فصل سرد و نژند بود که درون یک کلمهی حزین و تکراری، در تمامی دقیقهها که نه، در وهله به وهلهی لحظههایم خلاصه شده:
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو»
«بی تو…»
- نام کتاب: تاراج آسمان
- ژانر: تراژدی، عاشقانه
- نویسنده: *khatkhati*
- صفحات: 25
- 1491 روز پيش
- ~Roya~
- 755 بازدید
- ۶ کامنت