خلاصه کتاب:
این، داستان افرادیست که وارد بازی بد و خطرناکی شدهاند.
شاید ناخواسته، شاید با تصمیم غیرمنطقی؛ اما خطا کردند و وارد بازی اشتباهی شدند.
بازیای که پایانی ندارد؛ مگر آنکه خود بازکنان، آن را به اتمام برسانند با احساس خود.
گاهی باید با احساس تصمیم گرفت؛ چرا که احساس است که تمام بدیها را نابود و خوبیها را به قلب میبخشد.
احساسی که از جنس حربه است؛
حربهی احساس!
- نام کتاب: حربه ی احساس
- ژانر: جنایی-مافیایی، عاشقانه، طنز
- نویسنده: کیمیا وارثی
- صفحات: 233
- 1206 روز پيش
- ~Roya~
- 9,704 بازدید
- ۲۱ کامنت
خلاصه کتاب:
بعد از گذراندن دوران تلخ و پرفراز و نشیب زندگیام، کسی را به شیرینی شهد گل یافتم؛ اما غافل از اینکه زندگی و سرنوشت تلختر و بیرحمتر از آنی هستند که به من فرصت دریافت این مزه شیرین را بدهند. به راستی که قاضیای سختگیرتر از سرنوشت ندیدم.
گاهی از خود میپرسم به راستی من مقصر بودم یا گذشتگانم؟
- نام کتاب: آی سونا
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: ساغر هاشمی مقدم
- صفحات: 108
- 1211 روز پيش
- ~Roya~
- 4,255 بازدید
- ۱۲ کامنت
خلاصه کتاب:
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید
و سر زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه ی قبله نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم...داد
آنگونه که تاسر این کوچه صدا رفت
- نام کتاب: نمازم به قضا رفت
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: محمد سلمانی
- 1216 روز پيش
- ~Roya~
- 6,397 بازدید
- ۱۷ کامنت
خلاصه کتاب:
قبل از همه چیز من باید یه اعترافی بکنم ... از وقتی که به این بُعد اومدم همه چیز عوض شده ...دنیا
عجیبه ...هیچکس شکل اصلیه خودش نیست ...اون جایی که من بودم خون آشاما به شکل خون آشا م،گرگینه ها به شکل گرگینه ها و همه و همه شکل خودشون بودن ...تضاهر نمیکردن ...هیچوقت یه نفلیم به جادوگر بودن
تضاهر نمیکرد... وقتی که دروغ میگفتن معلوم بود چون طرز برخوردشون قابل تشخیص بود ...ولی اینجا همه ی موجودات در قالبی به نام انسان جا ساز شدن ...پنهان شدن ...طول میبره که بشناسیشو ن!دروغ رو راحت به زبون میارن و ...تضاهر به چیزی میکنن که نیستن ...! سرتونو به درد نمیارم!اسم من جیسون نیلسونه...و اینجام تا داستانمو براتون تعریف کنم ...میدونم ممکنه که مثل داستان های آلن ویک باش ه!ولی بهتون قول میدم که ههیچوقت همچین داستانی نه خوندین و نه شنیدین ... همه چیز از اونجایی شروع شد که من مردم!...
- نام کتاب: جهنم تاریک
- ژانر: فانتزی
- نویسنده: نیما حسنوند
- صفحات: 29
- 1221 روز پيش
- ~Roya~
- 3,119 بازدید
- ۱۵ کامنت
خلاصه کتاب:
مرد جوانی به نام افشین که به تازگی همسر خود را از دست داده و مأیوس درگیر اتفاقات زندگی شده که در این بین ممکن است ماجرایی برایش پیش بیاید تا زندگیاش را دستمایه تحول قرار دهد. امّا کدام اتفاق میتواند او را به راه تسکین غمهایش برساند؟ آیا افشین قادر خواهد بود سر و سامانی به اوضاع آشفتهٔ خود بدهد؟
- نام کتاب: آرزویم رویا است
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سید سعید بیاتی
- صفحات: 57
- 1226 روز پيش
- ~Roya~
- 3,058 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختری است که در محل کارش عاشق میشود؛ ولی عشقش ترکش میکند و ضربۀ سنگینی میخورد بطوریکه از کارش استفعا میدهد.
فریبا در یک تصادف حافظهاش را از دست میدهد و تمام خاطراتش را از یاد میبرد. پدر و مادرش در تلاش هستند که او هیچ چیز به یاد نیاورد. ولی کم کم بعضی مسائل را متوجه میشود. در پایان داستان فریبا عشقش را پیدا میکند و به سوی خوشبختی قدم میگذارد.
- نام کتاب: پنجره ای رو به سوی خوشبختی
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زهرا خدام
- صفحات: 44
- 1231 روز پيش
- ~Roya~
- 3,144 بازدید
- ۸ کامنت
خلاصه کتاب:
فکر میکردم که میتوانم تا ابد با کوله رنگورورفتهام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم
از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم
ولی هنگامی که نسیم تو از شرق وزیدن گرفت، نفهمیدم چگونه راهم را سوی تو کج کردم!
- نام کتاب: سفری به مقصد تو
- ژانر: عاشقانه، تراژدی
- نویسنده: Afsa
- صفحات: 21
- 1236 روز پيش
- ~Roya~
- 2,235 بازدید
- ۱۵ کامنت
خلاصه کتاب:
در تب و تاب سیاهی مشکلات، عشقی رنگین کمانی رقم میخورد و دستخوش تغییراتی هفت رنگ در قرع
مشکلات میشود؛ ولی چه کسی میداند که این عشق خود سیاه چالهای از مشکلات است!
حال زندگی عشاق دستخوش چه تغییراتی میشود؟
چه کسی میداند آخر داستان این عشق ناب چه میشود؟
عشقی که در بین سیاهیست، سیاهیای بیش باقی نمیگذارد.
- نام کتاب: سکوت قلب
- ژانر: اجتماعی، عاشقانه
- نویسنده: *ELNAZ*
- صفحات: 300
- 1241 روز پيش
- ~Roya~
- 5,421 بازدید
- ۳۲ کامنت
خلاصه کتاب:
پروانههای دشت دلم بهآرامی سمت شعلهی چشمانت که رازهای جهان را برملا میکند
پر میکشند و جاودانه برایت آوازهی جان سپردن سر میدهند
یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت میمانند
گویی شمعی بهآرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده
و عشق را در تو کمین میکنند
- نام کتاب: شمع دل افروز
- ژانر: مناسبتی
- نویسنده: Saghar و ♪ozan
- صفحات: 9
- 1246 روز پيش
- ~Roya~
- 3,104 بازدید
- ۱۳ کامنت
خلاصه کتاب:
سنا دختریست که دارد فراز نشیب زندگی بعد از طلاقش را میگذارند. او و همسرش عاشق همدیگرند اما امن از لجبازی که باعث این همه دردسر میشود.
- نام کتاب: رکود
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: ~B@H@R~
- صفحات: 110
- 1251 روز پيش
- ~Roya~
- 8,548 بازدید
- ۱۱ کامنت