خلاصه کتاب:
این داستان، داستان زندگی دختری است که در اوج زنانگی، هنوز رؤیاهای دخترانهاش را در سر دارد.
دختری که در هنگام عبور قایق رؤیاهایش از امواج خروشان، در یک زندگیِ پرتلاطم در ترس و تردید است؛
چرا که در دوراهی مسئولیتهای سنگینش و رؤیاهایی که هنوز در سرش ماندهاند، انتخاب امری بسیار دشوار است.
درنهایت او با انتخاب بهظاهر درستش، دیگری را قربانی میکند.
شاید انتخاب او در اولین نظر درست بود؛ ولی دریای خروشان زندگیاش،
با این انتخاب به آرامش و عشقی که برای زندگیاش در نظر داشت، پایان میدهد؛
پایانی که هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند چه در انتظار دارد و
هیچ کس نمیتواند بگوید در پس یک پایان، در زندگیِ وی چه خواهد شد.
- نام کتاب: در پس یک پایان
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: روشنک.آ
- صفحات: 876
- 1369 روز پيش
- ~Roya~
- 8,609 بازدید
- ۲۶ کامنت
خلاصه کتاب:
داستان درمورد دختری به اسم پارمیداست که چند سال پیش از کشور فراری شد.
و حاال وقتشه برگرده تا...
برگرده تا خیلی چیزها رو عوض کنه...
برگرده و سر از رازهای خانوادهاش دربیاره! رازی که...
- نام کتاب: بازیگر عشق
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
- نویسنده: anita.a
- صفحات: 317
- 1371 روز پيش
- ~Roya~
- 4,357 بازدید
- ۱۷ کامنت
خلاصه کتاب:
زندگی پر از فراز و نشیبهاست! لیانای داستان ما هم گذشته بسیار سختی رو پشت سر گذاشته و به امید اینکه آیندهی روشنتری داشته باشه، روزهاش رو میگذرونه اما تقدیر همیشه هم قرار نیست فقط و فقط ضربه بزنه، بلکه گاهی هم یک دفعه یک چیزایی رو بهت میده که همیشه توی رویاهات میدیدی! لیانا هم طی اتفاقاتی معجزهی واقعی رو حس میکنه و در این راه با افرادی خاص آشنا میشه که آیندهش رو رقم میزنن؛ خصوصاً کسی که عشقِ لیانا میشه.
- نام کتاب: لیانای من
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: مهدیه مومنی
- صفحات: 543
- 1373 روز پيش
- ~Roya~
- 2,671 بازدید
- ۱۷ کامنت
خلاصه کتاب:
روزها از پس هم گذشته و اینک الیسیما، دیگر آن نوجوان درماندهی شانزدهساله نیست؛ لیکن او را روزگار و حماقت خودش، عوض کرده است. او تازه دارد معنی «مجازات زنبودنش» را میفهمد. هفتسال از مرگ سام میگذرد و او در بالین خانوادهی طاهری تاب آورده است؛ خانوادهای که از یک نقطهی کوچک به همهی زندگیاش تبدیل شدند. همهچیز آرام به نظر میرسد؛ اما اصل ماجرا چیز دیگری است. در این میان، بازگشت دماوند به هیاهوی این آشفتهبازار، دامن میزند و...
- نام کتاب: من به برلین نمیروم
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: سناتور
- صفحات: 262
- 1375 روز پيش
- ~Roya~
- 1,647 بازدید
- ۱۷ کامنت
خلاصه کتاب:
گاهی با یک شروع ساده میتوان پایانی خوش را به ارمغان آورد. حال میخواهد آن آغاز با یک تصمیم بزرگ یا کوچک باشد.
داستان دربارهی دختریست که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیش، آشپزی، تصمیمی میگیرد که دورانی عجیب به زندگیش میدهد.
همان تصمیم او را وارد بازیهایی میکند؛ بازیهای خطرناکی که رنگ و بوی حقیقت دارند.
- نام کتاب: باران ماه مرداد
- ژانر: عاشقانه، معمایی
- نویسنده: gandom و zari dokht
- صفحات: 154
- 1377 روز پيش
- ~Roya~
- 1,908 بازدید
- ۱۴ کامنت
خلاصه کتاب:
دیبا؛ هر کس که بگوید از مرگ نمیهراسد، لاف میزند!
دیبا؛ مرگ، سریال ترسناک نیست که هر جایش را که نخواستی، نگاه نکنی.
مرگ، رمان ترسناک هم نیست که هر جایش را که ترسیدی،
کتاب را ببندی و چند نفس عمیق بکشی و به خودت حالی کنی که داستانی بیش نیست!
مرگ؛ هیچ است دیبا، هیچ!
همین هیچی بودنش است که این گونه خوفناکش میکند.
دیبا؛ با اعجاز کلمه نمیتوان مرگ را توصیف کرد،
مرگ را باید با گوش بشنوی،
با چشم بچشی
و با بینی، بشنوی!
- نام کتاب: فقط دیبا بخواند
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سناتور
- صفحات: 12
خلاصه کتاب:
و درد وقتی معنا پیدا میکند که در گیر و دار افکار پوسیدهی اطرافیان، انگ نحس بخوری. از طوفانهای همه جانبه بریده باشی، از حرفهای بیاساس دیگران و رسومات پوسیده و به دنبال سر پناه پیش کسی بروی که فکر میکنی هم.خانهات است اما یک جاذبه و نیرو همه چیز را تغییر میدهد و رازهای زیادی فاش میشود
- نام کتاب: نانحس
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی
- نویسنده: gandom و zari dokht
- صفحات: 80
- 1383 روز پيش
- ~Roya~
- 2,982 بازدید
- ۱۱ کامنت
خلاصه کتاب:
یه روزی چهار تا دختر که توی یک یتیم خونه قدیمی زندگی میکنند؛ متوجه میشن که داره اتفاقات عجیبی
واسشون میافته. اونا تنها کسانی بودن که شاهد این اتفاقها بودند. تا این که یک روز، دو تا برادر دوقلو به
بهانهی بازدید و تحقیق دربارهی یتیم خونه وارد اونجا میشن و به جمع دخترا میپیوندن.
بلاهایی سرشون میاد که حتی فکرشم نمیتونید بکنید!
- نام کتاب: یتیم خانه مرگ
- ژانر: ترسناک
- نویسنده: نرگس زنده بودی
- صفحات: 112
- 1389 روز پيش
- ~Roya~
- 6,612 بازدید
- ۱۶ کامنت
خلاصه کتاب:
سهراب میگفت
«قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب»
به قایق شکسته دستی میکشم
میبینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن
این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد
من میمانم و شب تار
من میمانم و قایق شکستهام که زخم دارد
من میمانم و تلاطم دریایی که مات و تاریک است
- نام کتاب: مات و تاریک
- ژانر: تراژدی
- نویسنده: ronak.a
- صفحات: 16
خلاصه کتاب:
مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچه دست سرنوشت شده اند. سوگند درگیر یک پرونده قتل می شود که سرنوشتش را تغییر می دهد. مریم نیز به همین واسطه گمشده اش را پیدا می کند و...
- نام کتاب: سرنوشت مرا بازی داد
- ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
- نویسنده: the unborn
- صفحات: 193
- 1393 روز پيش
- ~Roya~
- 2,711 بازدید
- ۱۱ کامنت